English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5155 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outplay U بازی بهتر از حریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
playing the man U بازی با حریف
sparring partner U حریف مشت بازی
open ice U قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
man up U بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
stroke hole U بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
safety U بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
guarding U چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guard U چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guards U چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
croquet U بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
the more better the best U بهتر
better U بهتر
all the better U چه بهتر
so much the better for me U بهتر من
so much the better U چه بهتر
better than U بهتر از
ameliorates U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
meliorate U بهتر شدن
meliorative U بهتر شونده
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
amelioration U بهتر شدن
on the mend <idiom> U بهتر شدن
modifying U بهتر کردن
So much the better. U دیگه بهتر
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
ameliorated U بهتر کردن
modify U بهتر کردن
cote U بهتر بودن از
ameliorator U بهتر کننده
preferably U بطور بهتر
ameliorative U بهتر شونده
above rubies U بهتر از یاقوت
the best of all U از همه بهتر
to change to the better U بهتر شدن
ameliorate U بهتر کردن
modifies U بهتر کردن
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
modification U بهتر کردن مدل
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
the better plan is to U بهتر این است که .....
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
it was no better U هیچ بهتر نبود
out act U بهتر انجام دادن از
he works better U او بهتر کار میکند
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
rivals U حریف
rivalling U حریف
rivalled U حریف
rivaled U حریف
rivaling U حریف
rival U حریف
opponent U حریف
d. cut d. U حریف
opponents U حریف
match U حریف
foe U حریف
adversary U حریف
challengers U حریف
adversaries U حریف
challenger U حریف
foes U حریف
adversarial U حریف
competitor U حریف
competitors U حریف
matches U حریف
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
jack of all trades U همه فن حریف
targetted U سینه حریف
targetting U سینه حریف
copings U حریف شدن
copes U حریف شدن
coped U حریف شدن
he was too much for me U من حریف او نبودم
shadows U چسبیدن به حریف
ended U زمین حریف
shadowing U چسبیدن به حریف
jacks of all trades U همه فن حریف
ends U زمین حریف
cope U حریف شدن
targets U سینه حریف
targeting U سینه حریف
downfield U زمین حریف
shadowed U چسبیدن به حریف
victims U حریف ضعیف
shadow U چسبیدن به حریف
deliver a series of blows U بمباران حریف
end U زمین حریف
charge U حمله به حریف
adversaries U حریف کشتی
adversary U حریف کشتی
head butt U با سر به حریف زدن
victim U حریف ضعیف
target U سینه حریف
opponent U حریف طرف
targeted U سینه حریف
i cannot manage him U حریف او نمیشوم
opponents U حریف طرف
drop U جاگذاشتن حریف
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1i have a dare foryou.are you willing to take it?
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1to as
1she kept the polite small talk going.
1i was rebelling now
1wildlike
1واژه برزین برای تلفظ بهتر در انگلیسی بصورت Berzin نوشته شود یا Barzin?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com